علامه طباطبایی و تفسیر المیزان از دیدگاه آیت الله معرفت (1)
چکیده
مفسّر و قرآنپژوه فرزانه حضرت آیت الله معرفت، در جای جای آثار خود از بزرگ مفسر نامدار عصر اخیر، حضرت علامه طباطبایی (قدس سره) و تفسیر گران سنگ او المیزان یاد کرده است. در این مقاله به این یادکردها اشاره میشود:آیت الله معرفت، علامه را از متفکران بینظیر و محصول و ثمرهی حیات علمی در عصر کنونی میداند که جهش ارزندهای به جهان تفسیر بخشیده است.
المیزان در نگاه وی تفسیری گرانمایه، بلند آوازه، جامع و کامل در همهی ابعاد تفسیری است؛ به گونهای که در تاریخ معاصر، گوی سبقت را از همگان ربوده و مباحثی شگرف به جهانیان عرضه کرده است. آیت الله معرفت در آثار خود، المیزان را با بیان ده شاخصهی کلی برای آن، ستوده است.
یاد کرد آیت الله معرفت از علامه و تفسیر المیزان به سه گونه است:
1. نقد آرای علامه طباطبایی که نوزده مورد از آنها در این مقاله نقل شده است.
2. نقل توأم با تأیید آرای علامه که به 45 مورد آنها اشاره کردهایم.
3. ارجاع به المیزان که نُه مورد آن مطرح شده است.
برخی موارد نیز که در سه دستهی پیشین جای نمیگرفته، با عنوان «دیگر موارد یاد کرد از علامه و المیزان» برشمرده شده است.
درآمد
مفسّر ارجمند و فقیه فرزانه، حضرت آیت الله معرفت (ره) چشمه ساری پر جوشش بود که مزرع سبز و باطراوت اندیشهی قرآنی را در دوران حیات پربار و برکت خویش آبیاری کرد. وی که عمر پر برکت خود را وقف پژوهشهای عمدتاً قرآنی کرد، آثار گرانسنگ فراوانی از خود به یادگار گذاشت و به ویژه در عرصهی «علوم قرآنی» خدمت شایانی به ساحت قدسی قرآن کریم کرد و نام خود را در دیوان نورانی خادمان قرآن به ثبت رساند و جاودانه ساخت.موضوع این مقاله، تبیین دیدگاه آن بزرگمرد عرصهی دانش و فرزانگی دربارهی مفسر ارجمند قرآن کریم، حضرت علامه طباطبایی و اثر قیم و ارزشمند او تفسیر المیزان است.
نگارنده مدعی استقصا و استیفای بحث دربارهی موضوع مقاله نیست، زیرا از یک سو، آثار علمی استاد معرفت به تمامی منتشر نشده است. (طبق گفته برخی شاگردان آن مرحوم، التفسیر الاثری الجامع سی جلد است که تاکنون تنها جلد نخست آن چاپ و منتشر شده است. و همچنین خود استاد معرفت در زندگینامهی خود نگاشت چنین نوشتهاند:
"در زمینهی معارف قرآنی مقالات فراوان نوشتم و در مجلهها و ماهنامهها به چاپ رسیده و مجموعاً ضمن 5 مجلد آماده چاپ است. (1)"
دستیابی به همه کتب، مقالات، درسها و سخنرانیهای آن مرحوم میسور نگارنده نبود و تنها برخی از کتب و مقالات وی بررسی شد. (2)
روشن است که آن دانشمند فرزانه، آثار علمی و قرآنی فراوانی دارند که احاطه بر همهی آنها آسان نیست.
از سوی دیگر، حتی در صورت دسترسی به همه آثار علمی وی، با توجه به حجم فراوان نقلهایی که از آثار و کتب علامه طباطبایی و ارجاعاتی که به آنها دارد و نقدهایی که احیاناً متوجه آرا و اندیشههای علامه کرده، نقل همه آنها، حجم مقاله حاضر را بسی فراتر از مقدار کنونی میکرد، از این رو مباحث موجود را باید خوشهچینی از خرمن معرفت اثرِ استاد معرفت تلقی کرد.
شایان گفتن است که:
1. برای بهرهگیری خوانندگان محترم از محتوای مباحث نقل یا نقد شدهی علامه طباطبایی، خلاصه آنها ارائه شده است.
2. نشانی مباحث المیزان ذکر نشده و تنها به ذکر نشانی مطالب استاد معرفت بسنده شده است، از این رو برای آگاهی تفصیلی از مباحث علامه، نشانی آنها را از کتب استاد معرفت باید یافت.
3. برای پرهیز از تطویل، سعی شده عین عبارات نقل نشود، مگر در مواردی اندک.
4. مطالب منقول از المیزان در کتب و مقالات استاد معرفت، گاه تأیید و گاه به نقد آن پرداخته شده و در مواردی نیز تبیین یا تکمیل شده است.
5. بنای نگارنده بر داوری دربارهی نقدهای آیتالله معرفت بر آرای علامه طباطبایی نیست و صرفاً برای آگاهی خوانندگان فرزانه، موارد آن گزارش میشود تا خود به داوری نهایی بپردازند. البته برخی از نقدهای مزبور خالی از خدشه نیست.
علامه طباطبایی از منظر استاد معرفت
شخصیت والای بزرگ مفسر قرآن کریم در عصر حاضر، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی در نگاه مفسّر و فقیه فرزانه، آیت الله معرفت جایگاه بسیار ممتاز و ارجمندی دارد، به گونهای که در مواردی فراوان، به تحلیل و تبیین شخصیت ممتاز علمی وی پرداخته و با تعبیرهایی زیبا وی را ستوده است:مرحوم علامهی عالیقدر، طباطبایی بزرگمردی صاحب قلم توانا، دارای ذوقی سرشار و قدرتی شگرف و از متفکران بینظیر و محصول حیات علمی در عصر کنونی است.
علامهی حکیم، سیدمحمدحسین طباطبایی دارای فطرتی پاک و درونی تابناک بود که با کمک آن و با احاطه فوقالعاده به تمامی آیات مرتبط با یکدیگر توانست به حقایق و دقایق تأویل قرآن راه یابد.
وی جهشی ارزنده به جهان تفسیر بخشیده است. (3)
استاد معرفت با عنایتی ویژه به افکار و آرای بلند علامه، گاه نظریههای او را در شمار آرای شیخ مفید و شیخ طوسی نقل میکند. (4) و گاه از وی در ردیف فیلسوفانی چون شیخ رییس، ابوعلی سینا، ابن رشد، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن حزم، صدرالمتألهین شیرازی و حکیم حاج ملاهادی سبزواری، با عنوان «سیدنا الطباطبایی» و با تحلیل خاص نام میبرد. (5)
شاخصههای المیزان در نگاه استاد معرفت
استاد معرفت در جای جای کتب و آثار علمی خویش از تفسیر قیم و گرانسنگ المیزان یاد کرده و با اوصافی آن را ستوده است:تفسیری گرانمایه، عظیمالشأن، قابل توجه، چشمگیر، بلندآوازه، جامع، کامل در همهی ابعاد؛ تفسیری که در تاریخ معاصر گوی سبقت را از همگان ربوده و جایگاه بلندی در جوامع علمی به خود اختصاص داده است؛ تفسیری که در بردارندهی مباحث نظری و تحلیلی و دارای مطالبی عالی است و مباحثی شگرف به جهانیان عرضه کرده و موجب توجه دانشپژوهان و اسلامشناسان شده است. (6)
شاخصهها و ویژگیهای کلی تفسیر گرانسنگ المیزان، در دیدگاه استاد معرفت عبارتاند از:
1. جمع میان دو شیوهی تفسیر ترتیبی و موضوعی
علامه طباطبایی (ره) ضمن مراعات ترتیب در تفسیر آیات و سورهها، از جایگاه والای تفسیر موضوعی غافل نبوده، هر دو جنبه را با کمال دقت و ظرافت دنبال کرده است. (7)2. توجه کامل به وحدت موضوعی حاکم بر هر سوره
از دیدگاه علامه (ره) هر سوره هدفی ویژه دارد که کوتاهی و بلندی سوره (عدد آیات) به همین امر بستگی دارد و تا هدف و مقصود نهایی حاصل نشود، سوره به فرجام خود نمیرسد. بنابراین یک سوره، صرفاً مجموعهای از آیات پراکنده و بدون «جامع واحد» نیست، بلکه وحدتی فراگیر بر هر سوره حاکم و موجب پیوستگی آیات آن سوره و «وحدت سیاق» است. (8)آیت الله معرفت درباره شیوه علامه طباطبایی در تفسیر هر سوره میگوید:
وی پیشاپیش هر سوره فشردهای از مطالب گستردهی آن را بیان داشته و با این اقدام شایسته، از راز بزرگی که در متن سورهها نهفته، پرده برداشته و جهشی ارزنده به جهان تفسیر بخشیده است. جزاه الله عن القرآن خیر الجزاء. (9)
3. اعتقاد به سریان یک روح کلی و حاکم بر سراسر قرآن
علامه بر این باور بود که در پس الفاظ و معانی قرآن، حقیقتی والاتر نهفته است که «گوهر» و «بطن» قرآن را تشکیل میدهد. وی نسبت آن گوهر را با ظاهر قرآن مانند نسبت روح و جسد یا حقیقت متمثل با مثال خویش میداند که خدای تعالی در قرآن از آن گوهر به «کتاب حکیم» یاد کرده که از سنخ الفاظ و معانی نیست و معارف قرآن بر آن تکیه دارد، بلکه از سنخ عالم امر است و در جایگاه بلند عالم ملکوت قرار دارد و هرگز دست آلودگان عالم خاکی به آن نمیرسد. (10)بر پایه این اعتقاد، قرآن کتابی یکپارچه و برخوردار از «وحدت سیاق عمومی» است که بر اساس آن، تفسیر قرآن به قرآن توجیهپذیر است و شبههی عدم تناسب آیات که ممکن است به استناد نزول نجومی طرح شود، رخت برمیبندد. زیرا بر این مبنا، تمامی آیات قرآن به منزلهی کلام واحدی است و روشن است که بر چنین پایهی فکری، متکلم تا وقتی سخن میگوید، میتواند هرچه بخواهد به کلام خود ملحق سازد و در نتیجه، تمامی آیات قرآن نسبت به یکدیگر «قراین کلامی» به شمار میآیند. (11)
4. عینیت بخشیدن به شیوهی تفسیر قرآن به قرآن
علامه (ره) با احاطهای فوقالعاده بر آیات مرتبط با هم، این شیوه را عینیت بخشید. البته شیوه تفسیر قرآن به قرآن پیشینهای دیرینه دارد؛ ولی مشکل مفسران در عینیت بخشیدن به این شیوه، عدم احاطه بر آیات مرتبط به هم بود، در حالی که علامه (ره) گاه در تفسیر یک آیه از چندین آیهی دیگر کمک میگیرد که دیگران از آنها غافل بودهاند و این احاطهی مفسر المیزان، آدمی را به شگفتی وامیدارد. (12)استاد معرفت مکرر از این ویژگی المیزان یاد کرده و در جایی گفته است:
باید توجه کرد که برای التزام به تفسیر قرآن توسط خود قرآن، کوشش زیاد و تسلط فراوانی لازم است که ما آن را در تفسیر علامه احساس میکنیم و قدرت و توانایی فراوان وی را در آن درمییابیم. (13)
5. چگونگی دستیابی به حقایق تفسیری و دقایق تأویلی قرآن
مرحوم استاد، آیت الله معرفت معتقد است که این ویژگی باید از درون پاک مفسر نشأت گیرد و علامه طباطبایی (قدس سره) نیز از رهگذر برخورداری از درون پاک به مبانی تفسیر و معانی تأویل قرآن راه یافت و کاری بس خطیر کرد که جز از امثال او برنمیآمد. (14)با نگاهی به بحث تفسیر و تأویل از دیدگاه علامه، روشن میشود راهی که علامه در تبیین حقایق قرآنی پیموده، از راه دیگران جدا است و راهی است اصیل و در عین حال کاملاً با نمودی نو و ساختاری تازه که غریب و نامأنوس نمودن آن بر اثر انس با دیگر روشها است وگرنه اصالت و قدمت روشن علامه در تفسیر به عهد نخستین بازمیگردد که تفسیر قرآن از هرگونه آلایش، پاک و پیراسته بوده است. (15)
6. تمرکز بر ابحاث قرآنی (حفظ صبغهی قرآنی مباحث)
به نظر استاد معرفت، یکی از امتیازات المیزان این است که بحثها را کاملاً قرآنی مطرح کرده و از طفره رفتن و گریز به مطالب بیرونی پرهیز کرده و صرفاً مطالب را از دیدگاه قرآن و با عرضه کردن آیات بر یکدیگر ارزیابی کرده است. (16)البته جای شگفتی است که با چنین داوری صریح و روشنی دربارهی صبغه و رویکرد قرآنی تفسیر المیزان، استاد معرفت در جای دیگر، المیزان را تفسیری با «رنگی غالباً فلسفی» معرفی میکند. (17)
7. شبهه شناسی و دفاع از حریم قرآن
به نظر استاد معرفت، علامه (قدس سره) بر اساس فهمی عمیق از متون حکمتآمیز قرآن و روحیهای هوشیار و اجتماعی، مسئولیت دفاع از اسلام و مفاهیم اسلام را در برابر شبهات دشمنان برعهده گرفته است. (18)8. دستهبندی معارف قرآنی
استاد معرفت میگوید:تا آنجا که قلم توانای آن بزرگمرد فرصت یافته، مقاصد عالی و معارف جلیل قرآن را دستهبندی کرده، آماده و کامل بر پژوهشگران روشن ضمیر عرضه داشته و روان تشنهی آنان را با آبی زلال و گوارا سیراب ساخته است. (19)
9. جامعیت و پاسخگویی به نیازهای متنوع
به نظر استاد معرفت، هر آن چه تفسیرجویان و قرآنپژوهان از نکتهها و ظرافتهای ادبی و اشارات علمی و ارزشها و نیز شرح و تفسیر و رفع ابهامها به آن نیاز دارند، برآورده ساخته و توانسته حقایق گرانبهای قرآنی را برای امت خویش به ارمغان آورد؛ کاری که دیگران توان آن را نداشتند و خود را به دشواری انداختند. (20) او در جای دیگر درباره این ویژگی میگوید:المیزان در کنار مباحث مرسوم تفسیری، به مسائلی پرداخته که نهضت جدید تفسیری را در پی داشته است. (21)
10. پیشتازترین تفسیر ادبی- اجتماعی
استاد معرفت در دستهبندی تفاسیر قرآن کریم در فصلی خاص (فصل سیزدهم) تفاسیر عصر جدید و شیوههای گوناگون تفسیر عصری، پس از بررسی «تفسیر به شیوهی علمی» به «تفسیر به شیوهی ادبی- اجتماعی» میپردازد و درباره آنها معتقد است که با چهرهی فرهنگ و ادب معاصر و با پرداختن به مسائل جامعه درخشیده، نخست به اظهار دقایق تعابیر قرآنی و سپس به بیان آنها به اسلوبی زیبا و ادبی و تطبیق آنها با هستی و حیات و سنن اجتماعی موجود در جامعه پرداخته است، آنگاه مهمترین پیشروان این مکتب را معرفی کرده و پس از معرفی سیزده مفسر برجستهی این مکتب میگوید:اما کسی که بر همهی آنان برتری دارد و در این راه گوی سبقت را از همگان ربوده است، علامه و فیلسوف بزرگوار، سیدمحمدحسین طباطبایی است. (22)
نقد آرای علامه در آثار استاد معرفت
1. مرحوم آیت الله معرفت در کتب و مقالات گوناگون قرآنی خود دربارهی «تأویل قرآن» بحث کرده و از یک سو به نقل و تبیین رأی علامه طباطبایی دربارهی تأویل پرداخته و از سوی دیگر آن را نقد کرده و از سوی سوم به تبیین رأی مختار خود پرداخته است.پیش از علامه طباطبایی، ابن تیمیه نظریهای نو دربارهی تأویل قرآن ارائه کرد. به نظر وی تأویل حقیقتی است عینی، و چیزی از قبیل الفاظ و معانی نیست، بلکه حقیقتی عینی و خارجی است. ابن تیمیه تأویل به این معنا را شامل تمامی آیات- اعم از محکم و متشابه- میداند.
علامه نظریه ابن تیمیه را در این جهت که شامل تمامی آیات میشود و هم از این جهت که حقیقتی عینی و خارجی میداند پذیرفت؛ اما از یک جهت با نظر وی مخالفت کرد و آن این که مراد ابن تیمیه از عین خارجی، مصداق است و او به اشتباه نام مصداق را تأویل نهاده است.
استاد معرفت از یک سو دیدگاه علامه درباره تأویل را میستاید، چنان که در یک جا آن را «تحقیقی لطیف» (23) و برخوردار از یک نوع «لطافت و ظرافت» (24) میداند که در صورت وجود مقتضی و داشتن سند اثباتی میتواند کاملاً مناسب باشد. (25) و در جای دیگر میگوید:
علامه در این زمینه به راهی جدا از ابن تیمیه رفتهاند؛ راهی که عمیقتر، دقیقتر و فراتر از سطح اندیشهی ابن تیمیه است. (26)
همچنین وی در تبیین نظریه علامه بسیار کوشیده و از سراسر تفسیر المیزان (27) مباحث مربوط به تأویل را گردآوری و تلخیص کرده است. او در مقالهای میگوید:
در تبیین دیدگاه علامه دربارهی تأویل، مقالی در بیش از شصت صفحه فراهم شده و مکرر به چاپ رسیده است. (28)
اما از سوی دیگر وی به نقد نظریه علامه پرداخته، ضمن بیدلیل خواندن آن (29) گاه آن را رأیی «غریب» یعنی ناآشنا و دور از ذهن دانسته (30) و گاه آن را منبعث و برخاسته از ذوق عرفانی دور از مجالات جدل و استدلال و تنها در حد یک استحسان عقلانی مجرد میداند. (31)
گاه درباره رأی ابن تیمیه و علامه در عین خارجی دانستن تأویل میگوید:
این جز یک فرض بعید چیزی نیست. (32)
ادلهی استاد معرفت در نقد رأی علامه عبارتاند از:
أ. در نظریهی علامه بر معنای لغوی تأویل تکیه شده است، [در حالی که تأویل اصطلاح خاصی در میان مفسران است] (33)
ب. نظریهی علامه دربارهی تأویل در بحث «نزول دفعی و تدریجی قرآن» و روایات بیانگر دو نوع نزول ریشه دارد؛ وی برای جمع بین آیاتی که بر نزول دفعی دلالت دارد و آیاتی که نزول تدریجی را میرساند، به دو نوع نزول و در نتیجه دو نوع وجود برای قرآن کریم قایل شده است؛ یکی وجود ظاهری که در قالب الفاظ و مفاهیم به تدریج طی 23 سال برای مردم نازل شده است و دیگری وجود باطنی و حقیقی که اصل قرآن و از دسترس عقول و افکار بشر به دور است. در شب قدر همین حقیقت واحده بر قلب رسول خدا نازل شده، به صورت دفعی و مآل تأویل به همین وجود حقیقی و عالی است. بر این اساس، تأویل قرآن (تمامی قرآن اعم از محکم و متشابه) امری است بسیط با قوامی محکم که در آن هیچگونه جزءبندی و فصلبندی موجود در قرآن متداول وجود ندارد و از آیات و سور تهی و وجودی واحد و بسیط محض است که در جایگاه رفیع و لوح محفوظ جای دارد و دستیابی به آن تنها برای پیراستگان وارسته میسر است. (34)
اکنون این پرسش مطرح است که فرض وجودی دیگر برای قرآن، غیر از وجود نازل آن، چه توجیهی دارد و چه فایدهای برای آن متصور و آن وجود برای چه ذخیره شده است؟ (35)
حاصل این که رأی علامه مبنی بر این که برای تمامی آیات، اعم از محکم و متشابه تأویل وجود دارد و تأویل از قبیل الفاظ و مفاهیم نیست، بلکه از امور عینی خارجی است و فراتر از آن است که در حیطهی الفاظ در آید، برای ما روشن است. (36)
ج. ظاهر آیات قرآن به همین قرآنی اشاره دارد که در دست مردم است و از قرآنی دیگر و حقیقتی دیگر که از چشم همگان پنهان باشد سخن نمیگوید. (37)
استاد معرفت به بررسی آیاتی میپردازد که علامه طباطبایی برای اثبات نظریهی خود به آنها استناد کرده است و به عنوان نمونه میگوید: در هشت موردی که در سورهی یوسف لفظ تأویل به کار رفته، هیچ یک به معنای حقیقت عینی و خارجی نمیتواند باشد و تماماً از قبیل مفاهیم و معانی است.
وی آیات را مطابق رأی مشهور (تأویل به یکی از سه معنا است: توجیه، تعبیر خواب، بطن قرآن) تفسیر میکند. (38)
2. علامه طباطبایی:
[ذیل حروف مقطعه سورهی شوری] حروف مقطعهی اوایل سورهها با مضامین سوره و محتوای آن پیوند ویژهای دارند.استاد معرفت:
این حروف، اشاراتی رمزی به اسراری است میان خدا و رسولش که جز امینان وحی الهی کسی به آن راه نیافته و اگر اطلاع بر آنها برای غیر آنان میسور بود، نیازی به رمزگویی و رازپردازی نبود و از آغاز به صورت رمز درنمیآمد. آری! امکان دارد آثار و فوایدی از قبیل آن چه زمخشری بدان اشاره کرده و در کلام زرکشی آمده و قریحهی علامه طباطبایی آن را احتمال داده، گوشهای از آن حکمتها و فوایدی باشد که در حروف مقطعه به ودیعت نهاده شده است. (39)3. نقد استاد معرفت نسبت به علامه طباطبایی دربارهی استناد علامه به روایتی ضعیف در تفسیر قرآن با اینکه برخلاف مسلک علامه در تفسیر است. (40)
4. علامه طباطبایی:
از ظاهر آیه هفتم آل عمران برمیآید که علم به تأویل متشابهات قرآن منحصراً از آنِ خداست، گرچه ادله دیگر (غیر از این آیه) مانند اخبار و روایات دلالت دارد که راسخان در علم نیز عالم به تأویل متشابهات قرآناند و امکان دسترسی به حقایق نهفته در این آیات برایشان میسر است.آن چه گفته شد نتیجهی استینافی (نه عطف) دانستن واو در الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ در آیهی مزبور است.
استاد معرفت:
آن چه فخر رازی و علامه طباطبایی دربارهی استینافی بودن واو در الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ گفتهاند، یک ذوق ادبی دور از فهم (الستذاقة الغریبة) است. گرچه جایگاه شامخ امام فخر رازی و علامه طباطبایی در علوم عقلی جای سخن ندارد؛ لیکن ذوق ادبی آنان در علوم زبانی و نقلی مورد نقد است. (41) ایشان با استناد به آیاتی از قرآن و کلم عرب، شواهد هفتگانهای را ذکر میکنند که «واو» در این گونه موارد عاطفه است، نه استینافیه.5. علامه طباطبایی:
گرچه آیه وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ كَیْفَ یَشَاء (42) قابل انطباق بر عقیده یهودیان مبنی بر «عدم جواز نسخ در احکام دینی و در حوادث تکوینی» است؛ لیکن چنین انطباقی با ذیل آیهی: «یُنفِقُ كَیْفَ یَشَاء هماهنگ نیست، زیرا ذیل آیه میطلبد [مستدعی است] که نظر در صدر آیه به مسأله بخل و تقتیر در رزق باشد.استاد معرفت:
(43) ذکر انفاق در ذیل آیه یُنفِقُ كَیْفَ یَشَاء (44) برای بیان یکی از مصادیق بسط ید خداوند و شمول و فراگیری قدرت او است و به انحصار اتفاق ناظر نیست.6. علامه طباطبایی:
قول یهودیان که گفتند: دست خدا بسته است: یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ به صورت الزام (استلزام) صادر شده است؛ یعنی لازم رأی آنان است [نه متن و عین گفتارشان]، زیرا آنان خدا را فقیر میدانند:قَالُواْ إِنَّ اللّهَ فَقِیرٌ وَنَحْنُ أَغْنِیَاء (45)
لازم فقر و تهیدستی، عجز و بسته بودن دست است.
استاد معرفت:
روایات تفسیری اهل بیت (علیهم السلام) حاکی است که این آیه عقیدهی آنان را حکایت میکند [نه لازم آن را]. (46)7. علامه طباطبایی:
مراد از رؤیت در آیهی رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْكَ (47) همان علم ضروریای است که با وجود آن، به اقامه برهان نیازی نیست.استاد معرفت:
قاضی عبدالجبار و سیدمرتضی این قول را نقد کردهاند. (48) (گرچه استاد معرفت دربارهی رأی علامه طباطبایی داوری خاص ندارد؛ ولی نقل قول سیدمرتضی و قاضی عبدالجبار، پس از قول علامه و دفاع نکردن از رأی علامه، اشعار به نقد قول علامه دارد.)8. علامه طباطبایی:
چون آیهی وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ (49) در سیاق آیات قیامت واقع شده و محفوف به آنها است، پس بیانگر برخی از مشاهد روز قیامت از جمله به حرکت درآوردن (تسییر) کوهها است.استاد معرفت:
به شهادت لحن و ذیل آیه، چنین برداشتی نادرست و قضیهی سیاق موهون (سست) است؛ پس ملاحظهی آن چه گفتیم. (50)9. علامه طباطبایی:
آیهی وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ (51) گاه بر حرکت جوهری حمل میشود و آن را بیانگر این نکته میدانند که همهی اشیا و از جملهی کوهها با جوهرشان به سوی غایت وجودشان در حرکتاند و همین، حشر و رجوع آنها به سوی خدا است... . اما حمل آیه بر حرکت انتقالی زمین، معنای خوبی است، اگر با سیاق منافاتی نداشته باشد.استاد معرفت:
سیاق آیه مرجح این معنا است که حرکت و سیر دادن کوهها به سوی فنا از نشانههای برپایی قیامت است. (52)10. علامه طباطبایی:
از آیهی یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ (53) برمیآید که افزون بر کفر، اعمال دیگری نیز موجب حبط عمل میشود؛ مانند بلندکردن صدا [در محضر پیامبر و] فوق صوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم).استاد معرفت:
(54) اصحاب امامیه اتفاق دارند که در غیر از مورد مردن در حال کفر، حبط وجود ندارد. بله! بلند کردن صدا در مقابل و بالای صدای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خلاف ادب است و اصرار بر آن موجب استحقار خود در نتیجه در حد کفر است [نه اینکه موجب حبط باشد ابتداءاً].11. علامه طباطبایی:
مراد از آیهی مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ (55) طبقات هفت گانهی پوستهی کرهی زمین است.استاد معرفت:
موارد از مثلیت در این آیه (همانندی زمین با هفت آسمان) همانندی در ابداع و تکوین است. (56)12. علامه طباطبایی:
آیهی لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ... (57) به دلالت سیاق این آیات خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و او را از شتاب در قرائت آیه پس از نزول آن نهی میکند ...استاد معرفت:
با استناد به تصریح عالمان دانش «بیان» رأی علامه را نمیپذیرد. (58)13. علامه طباطبایی:
مراد از بروج در وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ (59) مواضع و جایگاههای ستارگان در آسمان است.استاد معرفت:
مرحوم علامه در سورههای حجر و فرقان [در تفسیر بروج؟] مذهب مشهور را برگزیده و آن را به معنای «منازل شمس و قمر حسب ترسیم فلکیین» دانسته است؛ لیکن در سورهی بروج از آن عدول کرده و آن را مواضع کواکب در آسمان شناسانده است. از این بیان اخیر روشن میشود که تفسیر بروج به برجهای دوازدهگانهی مصطلح در دانش نجوم درست نیست. (60)14. علامه طباطبایی:
چنان که در تفسیر علی بن ابراهیم آمده، مراد از وَقَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ (61) بیان ظرف تقدیر و اندازهگیری اقوات (مواد خوراکی) است و به فصول چهارگانهی سال اشاره دارد؛ نه به دورانهای چهارگانه از شش دورهی آفرینش آسمانها و زمین.استاد معرفت:
مراد از اربعة ایام، همان چهار دوره از شش دورهی آفرینش آسمانها و زمین است، ولی در این جا تفسیر دیگری نیز از آیه وجود دارد. [همان تفسیر علامه طباطبایی] که چه بسا از تفسیر ما دقیقتر است:هناک تفسیر آخر للآیة لعله ادقّ. (62)
15. علامه طباطبایی:
از آیهی قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّیَ آیَةً (63) استفاده میشود که مشتبه شدن امر بر پیامبران، چنان چه با توجیه و عنایت خداوند برای رفع اشتباه همراه باشد، جایز است. (64)استاد معرفت
چنین سخنی از علامه مایهی تعجب است. (65)16. علامه طباطبایی:
گرچه ساحران و شیاطین از اثرگذاری به جان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عاجزند؛ لیکن دلیلی بر مصونیت بدن وی از این گونه آسیبها در دست نیست. (66)استاد معرفت پس از نقل نقد شیخ محمد عبده در المنار و سید قطب در فی ضلال بر پندار مسحور شدن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دست لبید بن اعصم یهودی (مطابق برخی روایات و نیز با توجه به آیات سورهی فلق): ما درباره پندار سحر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بحث کاملی مطرح کردیم و روایاتش را به صورت فراگیر باطل کردیم. (67) علامه طباطبایی در این جا کلامی دارد که اثر غرابت (68) از آن آشکار است:
و لسیدنا الطباطبائی هنا کلام قریبدو علیه أثر الغرابة راجع المیزان، ج22، صص 551-550. (69)
17. علامه طباطبایی:
[نقد رأی محمد عبده درباره فرشته، جن وشیطان].استاد معرفت:
[اظهار تأسف از این نقد]. (70)18. علامه طباطبایی:
مراد از آیه وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ (71) این است که خدای سبحان، مالک همه چیز و از جمله انسان است و مالکیت او نیز حقیقی است نه اعتباری و قراردادی، بنابراین خدا به انسان حتی از خود انسان نزدیکتر است؛ زیرا او است که به انسان، هستی او و قوای نفسانیاش را تملیک کرده و در نتیجه او حایل بین انسان و نفس او است. (72)استاد معرفت:
آیه احتمال همه آرای (گانه) را دارد، چون قرآن حمّال ذو وجوه است و هر آیه هفت بطن معنایی دارد، گرچه آیه به حسب موقعیت خاص خود جز وجهی را که ما ترجیح دادیم برنمیتابد و آن مرگ قلب است. (73)19. علامه طباطبایی:
از آیهی وَإِذ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ ... (74)استاد معرفت:
کلام علامه طباطبایی در این جا به اعتماد وی بر روایات مأثوره در تفسیر اعتماد دارد و نشان میدهد که در تفسیر قرآن به روایات استناد میکند. بما لا صراحة فیه بل و لا بلکه در مواردی که حتی روایت ظهور قویی ندارد که بتوان بر آن اعتماد کرد؟ و این چیزی نیست جز تفسیر قرآن به روایات ضعیف که مخالف مسلک و روش خود علامه در تفسیر است، زیرا وی خبر واحد را در غیر احکام شرعی [فرعی] حجت نمیداند. (75)پینوشتها:
1. مجله دو ماهنامه آفاق، شماره 22، ص 44.
2. کتابهای التمهید، ج7-1، تفسیر و مفسران، ج2-1، صیانة القرآن من التحریف، علوم قرآنی، شبهات و ردود، التأویل فی مختلف المذاهب و الآراء و مقالاتی در کتاب مرزبان وحی و خرد و مجله وقف میراث جاویدان و ...)
3. ر. ک: مرزبان وحی و خرد، صص 161- 158، مقاله استاد معرفت؛ تفسیر و مفسران، ج2، ص 497.
4. ر. ک: تفسیر و مفسران، ج2، ص 23.
5. ر. ک: التمهید، ج1، ص 35.
6. ر. ک: مرزبان وحی و خرد، صص 168- 158، مقاله استاد معرفت؛ تفسیر و مفسران، ج2، صص 449-447.
7. ر. ک: مرزبان وحی و خرد، ص 157، مقاله استاد معرفت؛ تفسیر و مفسران، ج2، ص 498.
8. به نقل از المیزان، ج1، ص 14؛ ر. ک: مرزبان وحی و خرد، ص 158، مقاله استاد معرفت؛ تفسیر و مفسران، ج 2، ص 498.
9. علوم قرآنی، ص 410.
10. با استفاده از آیات 52 سوره شوری؛ 22 سوره بروج و 4 سوره زخرف؛ ر. ک: تفسیر و مفسران، ج2، ص 498. مرزبان وحی و خرد، ص 159.
11. ر. ک: مرزبان وحی و خرد، صص 161-159، مقاله استاد معرفت؛ تفسیر و مفسران، ج2، ص 498.
12. ر. ک: مرزبان وحی و خرد، ص 161، مقاله استاد معرفت؛ تفسیر و مفسران، ج2، ص 499.
13. تفسیر و مفسران، ج2، ص 499.
14. بر اساس آیه شریفه 52 سوره شوری: «وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِی بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا». مرزبان وحی، صص 162-161.
15. ر. ک: مرزبان وحی و خرد، صص 162-161.
16. ر. ک: مرزبان وحی و خرد، ص 158، مقاله استاد معرفت.
17. ر. ک: تفسیر و مفسران، ج2، ص 497.
18. تفسیر و مفسران، ج2، صص 498-497.
19. ر. ک: مرزبان وحی و خرد، ص 158، مقاله استاد معرفت.
20. مرزبان وحی و خرد، صص 162-158، مقاله استاد معرفت.
21. تفسیر و مفسران، ج2، ص 497.
22. همان، صص 483-466.
23. همان، ج1، ص 38؛ التمهید، ج1، ص 120.
24. علوم قرآنی، صص 73-72.
25. همان.
26. «تأویل در تفسیر المیزان»، مجله وقف میراث جاویدان، سال اول، شماره4، ص 30.
27. جلدهای 2، 3 و 13.
28. مرزبان وحی و خرد، ص 166، مقاله استاد معرفت.
29. التمهید، ج3، ص 33.
30. ر. ک: التمهید، ج3، ص 34.
31. ر. ک: التمهید، ج3، ص 34.
32. التأویل فی مختلف المذاهب و الآراء، ص 85.
33. ر. ک: التأویل فی مختلف المذاهب و الآراء، صص 83-85.
34. تفسیر و مفسران، ج1، ص 40-42.
35. التمهید، ج3، ص 34. افزون بر این ردّ دو نوع نزول ص 43 تفسیر و مفسران، ج1، ر. ک و نیز رد تفاوت بین انزال و تنزیل تفسیر و مفسران، ج1، صص 47-39.
36. تفسیر و مفسران، ج1، ص 43.
37. علوم قرآنی، صص 73-72.
38. ر. ک: «تأویل در تفسیر المیزان»، مجله وقف میراث جاویدان، سال دوم، شماره 5، صص 18-14.
39. ر. ک: التأویل فی مختلف المذاهب و الآراء، صص 187-186؛ التمهید، ج5، صص 314-313؛ علوم قرآنی، ص 339.
40. ر. ک: شبهات و ردود، ص 76.
41. ر. ک: التمهید، ج3، صص 44-43؛ علوم قرآنی، صص 294-289.
42. مائده، آیه 64.
43. شبهات و ردود، صص 362-361.
44. مائده، آیه 64.
45. آل عمران، آیه 181.
46. شبهات و ردود، ص 358.
47. اعراف، آیه 143.
48. التمهید، ج3، صص 100-99.
49. نمل، آیه 88.
50. التمهید، ج6، ص 163.
51. نمل، آیه 88.
52. التمهید، ج6، صص 166-163.
53. حجرات، آیه 2.
54. التمهید، ج3، ص 398-399.
55. طلاق، آیه 12.
56. شبهات و ردود، صص 347-342.
57. قیامت، آیات 19-16.
58. التفسیر الاثری الجامع، ج1، صص 83-82.
59. بروج، آیه 1.
60. شبهات و ردود، ص 338.
61. فصلت، آیه 10.
62. شبهات و ردود، صص 259-258.
63. آل عمران، آیه 41.
64. ر. ک: المیزان، ج3، ص 194.
65. تفسیر و مفسران، ج1، ص 403، پانوشت.
66. ر. ک: المیزان، ج3، ص 208 و ج20، ص 394.
67. التمهید، ج1، صص 168-166.
68. نامأنوس و دور از ذهن بودن.
69. التفسیر الاثری الجامع، ج1، صص 244-243، پانوشت.
70. شبهات و ردود، ص 190.
71. انفال، آیه 24.
72. علوم قرآنی، صص 323-324.
73. التمهید، ج3، صص 256-248.
74. اعراف، آیه 171.
75. شبهات و ردود، ص 76.
نصیری، علی؛ (1387)، معرفت قرآنی، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}